محل تبلیغات شما
یکی از مشکلاتی که چند سالی است در مدارس ابتدایی ایجاد شده و ما و دانش آموزان با آن دست به گریبانیم حضور اجباری معلمان مقطع دبیرستان در کلاسهای ابتدایی است . معلمان بسیار توانایی که ارتباط با کودکان را نمی دانند ،جدیت بسیار زیاد، بیان نامتناسب، ندانستن توانایی های این گروه سنی و در نتیجه توقع زیاد از دانش آموزان و. . .  کار را برای خودشان و دانش آموزان مشکل کرده  است . قسمت جالب ماجرا اینجاست که همه ی آنها فکر نمی کردند کار کردن در مقطع ابتدایی این قدر دشوار باشد .امسال خانومی که تدریس ادبیات پایه چهارم  را به عهده دارد همکاری دبیرستانی است و اولین سالی است که به ابتدایی آمده است .دانش آموزان من و ایشان مشترکند . ایشان بارها و بارها به خاطر نافرمانی دانش آموزان  گریه کرده و با قهر کلاس را ترک کرده است و با میانجیگری  مدیر و معاون و برخورد با دانش آموزان دوباره به کلاس برگشته است  .این در حالی است که به نظر من  این سه کلاس جزو بهترین دانش آموزانی هستند که  تا کنون داشته ام و  امسال نسبت به سال قبل   استراحت می کنم . از روزهای اول مهر  تا آنجا که از دستم بر آمده  به ایشان کمک کرده ام تا سختی های کار برایش کمتر شود .قسمت جالب ماجرا اینجاست که من کارهای بچه ها را با خنده تعریف می کردم و او با گریه ! دیروز از دانش آموزان خواسته بود ضرب المثلی برای کلاس، معلم،یا درس بگویند .دانش آموزی دست بلند می کند و می گوید ما می خواهیم یک ضرب المثل  در مورد شما بگویبم؟"و بعد از صدور مجوز  کودک مزبور به قول ایشان"با وقاحت تمام"می گوید :"خدا خر را شناخت شاخ نداد". ما که تا این هنگام  با دقت به حرفهایش گوش می دادیم و به لرزش دستهایش نگاه می کردیم ناگهان همه با هم خندیدیم و من که قیافه ی خانم و دانش آموز را تصور می کردم بیشتر! چشمهای گریان و نگاه خشمگین این خانوم هم مانع این خنده نبود . همه ی ما خاطرات بسیاری از حرفهای خنده دار و غیر مغرضانه کودکان برایش  تعریف کردیم و او اعتقاد داشت که ما در تربیت این کودکان کوتاهی کرده ایم که این قدر بی پروا حرف می زنند .توضیح این نکته که این بچه ها معنای بسیاری از حرفها را نمی دانند برای او کاری بیهوده بود .  خونسردی ما برای او همان قدر عجیب است که زود رنجی و گربه های او برای ما ! باور نکردنی است این قدر با تنفر در مورد بچه ها صحبت می کندو آنها را نفرین می کند . دو نمونه ی دیگر هم در پایه های پنجم و ششم داریم .در این سالها آموخته ام که دوست داشتن اولین درسی است که باید خوب  بلد باشیم و به دانش آموزان بیاموزیم . استعدادها و تواناییهایشان را ببینیم و تشویقشان  کنیم.  و سالهاست به جای اینکه نگران آموزششان  باشم نگران آرامششا ن هستم . و سعی می کنم دانش آموزان در کلاسم احساس امنیت کنند. و نتیجه ی اتفاقی این تدبیر یادگیری بهترآنهاست   . کاش خیلی قبل تر این شیوه را در پیش می گرفتم.

این بار هم "جستی ملخک"

آغوشی گرم و باز در انتهای جاده ای مه آلود و بسته

روزهای بدون تکرار

دانش ,آموزان ,ی ,های ,ایشان ,ابتدایی ,دانش آموزان ,است که ,بچه ها ,و دانش ,این قدر ,جالب ماجرا اینجاست

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

I.R.A.N somemany ❤ღ گنج من ღ❤ تفریحی بصیرت Insight colasoftli restfamorta خدمات تایپ آنلاین و صفحه آرایی nsulelinit رزمی کاران فدائیان مهدی(عج)آبجہان